در سایه کوه باید از دشت گذشت
سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۵۲ ب.ظ
میخواهم چندخطی از شکست بنویسم...
زندگی روزهایی را برایت میچیند که حس کنی مزه شکست رو...تلخه...خیلی تلخ مثل مزه الکالوئید زیر زبون.
مغزت مستقیم میره سمت بدترین اتفاق ممکنی که میتونه برات بیفته ...همون اتفاقی که اکثر اوقات نمیفته.
وقتی حس میکنی شکست خوردی و نای بلند شدن از جاتو نداری.
وسط همه این حس های کثافت یهو چهره تو میاد توی ذهنم...وقتی چشمات داره میخنده
مطمئنم با تو شکست برام حل میشه ... جنبه باختن رو پیدا میکنم
مطمئنم با تو که باشم به همه آرزوهام میرسم...شاید دیر...شاید سخت...شاید با صبوری...ولی اره.مطمئنم.
یک روز رسد غمی اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است رفیق
در سایه کوه باید از دشت گذشت
۰۰/۰۹/۲۳