هلیوس

تراوشات ذهنی یک دیوانه دچار برای خوانده نشدن:))))

هلیوس

تراوشات ذهنی یک دیوانه دچار برای خوانده نشدن:))))

هلیوس

نوشتن منو به خودم نزدیک تر میکنه،منو دچار تو میکنه...مبتلا به زندگی

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

شنبه اس ...امتحان باکتری را دادم و با بچه ها نشستیم توی نمازخونه

بقیه خوابیدن..ولی من خوابم نمیبره...اروم نشستم و به زندگی به مصابجه ادامه تنفس نگاه میکنم

دلم برات خیلی تنگ شده از 3اذر که تولدت بود تا الان ندیدمت.

این روزها داره کمتر بهتر میشه . تو نیستی یعنی خیلی دوری.

دلم برای چشمهات تنگ شده...دلم برای امید تو نگهات تنگ شده...برای روزهایی که پیشم بودی

برای اینکه اسممو صدا بزنی.

دلم برات تنگ شده و این خلاصه تمام افکارمه.

لمس دستهات...حتی بطور کاملا اتفاقی...

دیدن برق چشمهات وقتی خیلی خوشحالی...

فرزانه کنارم نشسته و بعد از تماس تصویری با مادرش حالا به خواهرزاده کوچکش در یزد زنگ زده و داره با لحن بچه گونه تولدش رو تبریک میگه.

ولی من فقط دلتنگم:))))))

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی