هلیوس

تراوشات ذهنی یک دیوانه دچار برای خوانده نشدن:))))

هلیوس

تراوشات ذهنی یک دیوانه دچار برای خوانده نشدن:))))

هلیوس

نوشتن منو به خودم نزدیک تر میکنه،منو دچار تو میکنه...مبتلا به زندگی

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۱ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

شنبه اس ...امتحان باکتری را دادم و با بچه ها نشستیم توی نمازخونه

بقیه خوابیدن..ولی من خوابم نمیبره...اروم نشستم و به زندگی به مصابجه ادامه تنفس نگاه میکنم

دلم برات خیلی تنگ شده از 3اذر که تولدت بود تا الان ندیدمت.

این روزها داره کمتر بهتر میشه . تو نیستی یعنی خیلی دوری.

دلم برای چشمهات تنگ شده...دلم برای امید تو نگهات تنگ شده...برای روزهایی که پیشم بودی

برای اینکه اسممو صدا بزنی.

دلم برات تنگ شده و این خلاصه تمام افکارمه.

لمس دستهات...حتی بطور کاملا اتفاقی...

دیدن برق چشمهات وقتی خیلی خوشحالی...

فرزانه کنارم نشسته و بعد از تماس تصویری با مادرش حالا به خواهرزاده کوچکش در یزد زنگ زده و داره با لحن بچه گونه تولدش رو تبریک میگه.

ولی من فقط دلتنگم:))))))